داستان زیبای آبدارچی مایکروسافت


آرشيو مطالب

ارديبهشت 1392

فروردين 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

شهريور 1390

موضوعات

اینارو داریم

دل نوشته

شعر

عکس

فناوری جدید

اس ام اس

طنز

جملات زیبا

داستان کوتاه

تست

بیشتر بدانید...

آیا می دانید

جملات بزرگان

مطالب جالب و خواندنی

فال

دانلود

کتاب مهتاب

کتاب تخصصی

هفته نامه عشق خدا

عناوین مطالب وبلاگ

لینک دوستان

قالب وبلاگ

سایت مهندسی معدن

اس ام اس کده دوستان

فقط خنده

دانلود جدیدترین آهنگها

تصاویر عاشقانه

دنیای عکس و آهنگ جدید برنطین

خاکم سوادکوه

جملات ناب

نقره داغ

کلبه مخفی

داستان هاي كوتاه و آموزنده

دل نوشته مریم

انجمن علمی دانشکده شهید دادبین کرمان

مهندسی معدن

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

قالب بلاگفا


نويسندگان
علیرضا رستگار


درباره وبلاگ



در خیال من بمان ،اما خودت برو،آنکه در رویای من است مرا دوست دارد، نه تو! *به این جمع با صفا خوش آمدید!عشق یعنی زندگی....
welove2@yahoo.com

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

الوقلیون

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

روانشناسی رنگ ها

به یاد داشته باش:

اگر دروغ رنگ داشت...

خدایا کفر نمی‌گویم

گاه می رویم تا برسیم.

اصل ۹۰/۱۰

طب سنتی(میوه درمانی،گیاه درمانی)

پدر عاشقی بسوزه!!؟

باز باران٬ با ترانه

عاشقت خواهم ماند

دوست دارم عاشقانه

می گذرد

نشکن

نشکن

دیوانه ام

کسی باشه

دور میمانم

صدایم کن

مردن

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin



 

استخاره آنلاین با قرآن کریم



داستان زیبای آبدارچی مایکروسافت

آبدارچی مایکروسافت

   مرد بیکاری برای سِمَتِ آبدارچی در مایکروسافت تقاضا داد.

رئیس هیئت مدیره با او مصاحبه‌ کرد و تمیز کردن زمینش رو - به عنوان نمونه کار- دید و گفت: شما

استخدام شدید.

 آدرس ایمیل ‌تان را بدهید تا فرم‌های مربوطه را برای شما بفرستم تا پر کنید و همینطور تاریخی که باید

کار را شروع کنید.

مرد جواب داد: اما من کامپیوتر ندارم، ایمیل هم ن...دارم

رئیس هیئت مدیره گفت: متأسفم. اگه ایمیل ندارین، یعنی شما وجود خارجی ندارید. و کسی که وجود

خارجی ندارد، شغل هم نمی‌تواند داشته باشد.

مرد در کمال نومیدی آنجا را ترک کرد. نمی‌دانست با تنها 10 دلاری که در جیبش داشت چه کار کند.

تصمیم گرفت به سوپرمارکتی برود و یک صندوق 10 کیلویی گوجه‌ فرنگی بخرد.

بعد خانه به خانه گشت و گوجه‌ فرنگی‌ها را فروخت.

در کمتر از دو ساعت، توانست سرمایه ا‌ش را دو برابر کند.

این عمل را سه بار تکرار کرد و با 60 دلار به خانه برگشت.

مرد فهمید می‌تواند به این طریق زندگی ا‌ش را بگذراند، و شروع کرد به این که هر روز زودتر برود و دیرتر

به خانه برگردد. در نتیجه پولش هر روز دو یا سه برابر می‌شد.

 به زودی یک گاری خرید، بعد یک کامیون، و به زودی ناوگان خودش را در خط ترانزیت (پخش محصولات)

داشت.

5 سال بعد، مرد تبدیل به یکی از بزرگترین خرده‌ فروشان امریکا شده بود . شروع کرد تا برای آینده‌ی

خانواده‌ اش برنامه ‌ریزی کند، و تصمیم گرفت بیمه‌ی عمر بگیرد. به یک نمایندگی بیمه زنگ زد و

سرویسی را انتخاب کرد. وقتی صحبت ‌شان به نتیجه رسید، نماینده‌ی بیمه از آدرس ایمیل مرد پرسید.

مرد جواب داد: من ایمیل ندارم!

نماینده‌ی بیمه با کنجکاوی پرسید: شما ایمیل ندارید، ولی با این حال توانستید یک امپراتوری در شغل

خودتان به وجود بیاورید.

می‌توانید فکر کنید به کجاها می‌رسیدید اگر یک ایمیل هم داشتید؟

مرد برای مدتی فکر کرد و گفت: آره!

 

احتمالاً می‌شدم یک آبدارچی در شرکت مایکروسافت!!

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، داستان کوتاه، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در شنبه 19 شهريور 1390





Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by welove2 This Template By Theme-Designer.Com