آرشيو مطالب

ارديبهشت 1392

فروردين 1392

اسفند 1391

بهمن 1391

مهر 1391

شهريور 1391

مرداد 1391

تير 1391

خرداد 1391

ارديبهشت 1391

اسفند 1390

بهمن 1390

دی 1390

آذر 1390

آبان 1390

مهر 1390

شهريور 1390

موضوعات

اینارو داریم

دل نوشته

شعر

عکس

فناوری جدید

اس ام اس

طنز

جملات زیبا

داستان کوتاه

تست

بیشتر بدانید...

آیا می دانید

جملات بزرگان

مطالب جالب و خواندنی

فال

دانلود

کتاب مهتاب

کتاب تخصصی

هفته نامه عشق خدا

عناوین مطالب وبلاگ

لینک دوستان

قالب وبلاگ

سایت مهندسی معدن

اس ام اس کده دوستان

فقط خنده

دانلود جدیدترین آهنگها

تصاویر عاشقانه

دنیای عکس و آهنگ جدید برنطین

خاکم سوادکوه

جملات ناب

نقره داغ

کلبه مخفی

داستان هاي كوتاه و آموزنده

دل نوشته مریم

انجمن علمی دانشکده شهید دادبین کرمان

مهندسی معدن

شوری سنج اب اکواریوم

کمربند چاقویی مخفی

قالب بلاگفا


نويسندگان
علیرضا رستگار


درباره وبلاگ



در خیال من بمان ،اما خودت برو،آنکه در رویای من است مرا دوست دارد، نه تو! *به این جمع با صفا خوش آمدید!عشق یعنی زندگی....
welove2@yahoo.com

پیوند های روزانه

کیت اگزوز ریموت دار برقی

ارسال هوایی بار از چین

خرید از علی اکسپرس

ریحون مگ

تمام پیوند های روزانه

مطالب پیشین

روانشناسی رنگ ها

به یاد داشته باش:

اگر دروغ رنگ داشت...

خدایا کفر نمی‌گویم

گاه می رویم تا برسیم.

اصل ۹۰/۱۰

طب سنتی(میوه درمانی،گیاه درمانی)

پدر عاشقی بسوزه!!؟

باز باران٬ با ترانه

عاشقت خواهم ماند

دوست دارم عاشقانه

می گذرد

نشکن

نشکن

دیوانه ام

کسی باشه

دور میمانم

صدایم کن

مردن

تبلیغات


تبلیغات



آمار بازديد

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin



 

استخاره آنلاین با قرآن کریم



کجايي سهراب‎!‎

کجايي سهراب! آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند واي سهراب کجايي آخر ؟ زخم ها بر دل عاشق کردند خون به چشمان شقايق کردند ؟ تو کجايي سهراب ؟ که همين نزديکي عشق را دار زدند همه جا سايه ديوار زدند اي سهراب کجايي که ببيني حالا دل خوش مثقاليست دل خوش سيري چند صبر کن سهراب قايقت جا دارد؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




آمدم تا...

آمدم تا که تو را مست و گرفتار کنم

آن دل غمزده را محرم اسرار کنم

آمدم تا که سلامی به تو ای نور کنم

غم و محنت همه را از دل تو دور کنم

گر چه دیر آمده ام لیک همان هم زود است

بودنم در بر دلبر همه دم پر سود است





:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391




دانلود کتاب مهتاب اسفندو فروردین ماه

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در دو شنبه 22 اسفند 1390




عشقی که خودی در آن باقی است ، عشق نیست.

عشقی که خودی در آن باقی است ، عشق نیست.

" ناسازگاری در طبع او بود ٬ و همین طبع ناسازگار بود که او را از تعلق به مالوفات و عادات دور نگه داشته بود. در عین حال تضادی را در احوال وی به وجود آورده بود که شناخت او را برای آشنایان دشوار می کرد. در نزد آشنایان اعجوبه ای غیرعادی بود که هوس داشت مثل اشخاص عادی و هم در میان آنها به سر برد. عیاری بی پروا بود که دوست داشت خود را همچون زاهد ترک دنیا کرده ای جلوه دهد. ملحد زیرکساری بود که می خواست در آنچه به ماورای عالم حس مربوط می شود خود را به تمام آنچه عقل عادی از قبولش ابا دارد قانع و تسلیم کند. اما او در واقع هیچیک از اینها نبود. سالک متوحدی بود که در جستجوی خدا ٬ راه خود را از آنچه نزد سایر رهروان رسم بود جدا کرده بود. "

" با این حال ماجرای کیمیا به او سر عشق راستین را آموخته بود. به او آموخته بود که عشق وقتی همه چیز انسان نیست هیچ چیزش نیست. به او آموخته بود که انسان اگر در عشقی که همه چیز اوست فانی نشود هنوز " خودی " در وجود او باقی است . به او آموخته بود عشقی که خودی در آن باقی است عشق نیست٬ هوس شیطانی است که انسان را از کمال دور می دارد و او ٬ شمس پرنده ... از جاده های ناشناس عبور می کرد و از اینکه رد پای او را هیچ جا باز نخواهند یافت خرسند بود. "

اینها قسمتی از حال و احوالات شمس تبریز بود از زبان دکتر عبدالحسین زرین کوب. پله پله تا ملاقات خدا ٬ صفحات ۱۴۲ و ۱۴۴.

:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، داستان کوتاه، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




چیکار کنم ؟!

چیکار کنم ؟!

 

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم

بگو چی کار کنم تا تو / مثله خودم، عاشق بشی

نگاه کنی تو چشامو / هم بغض این ، ترانه شی

چیکار کنم تا نازنین / بشنوی حرف دلمو

یه ذره عاشقیه تو / حل میکنه ، مشکلمو

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم ؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم

چشای من ، هیچکسی رو / به غیر تو نمیبینه

چی کار کنم تا مهر من / تو اون دله تو بشینه

چشای من ، هیچکسی رو / به غیر تو نمیبینه

چی کار کنم تا مهر من / تو اون دله تو بشینه

بگو چی کار کنم تا تو / یه ذره عاشقم بشی

تو این شبای بی کسی / مونس و همدمم بشی

چندتا غزل بسازمو / چندتا ترانه من بگم؟

چیکار کنم تا دلتو / بلرزونم، تکون بدم



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




وقتی که...

وقتی نگاهم میکرد تمام وجودم می لرزید تنها کسی بود که مرا اینگونه عاشق کرد دلم می خواست بدونه که چقدر دوستش دارم اما او همیشه بامن سرد و رسمی بود.

به خاطرش به علاقه خیلی ها پشت کردم اما بازهم........

یک روز به هم برخورد کردیم ازم دعوت کرد احساس خوبی داشتم اونروز خیلی حرف زدیم اما اینبار هم سرد و رسمی........

سالها گذشت درسمان هم تمام شد اخرین باری بود که می دیدمش یعنی می دانستم که این آخرین بار است آخرین حرف ما فقط یه نگاه بود ......

و در آخر گفت خدانگهدار......

من رفتم و او رفت من با اندیشه او و او با اندیشه فرداها....

زمانی گذشت با خبر شدم که ازدواج کرده میگفتند او دیگر شاد نیست نمیدانستم چرا من به تنهایی خود فکر می کردم...

سالها گذشت او را دیدم این بار جسم بی روحش را در مراسم خاک سپاریش سردی جسمش مرا یاد سخنانش می انداخت حرفهایی سرد و بی روح....

دیگر نخندیدم از او هیچی به یادگار نداشتم جز یک نگاه...

دفتر خاطراتش بدستم رسید با اندوهی فراوان آن را ورق زدم اخرین نوشته اش مربوط به آخرین دیدارمان بود خواندم نوشته را :

امروز برای اخرین بار دیدمش چقدر زیبا شده بود هم زیبا بود هم مهربان وقتی نگاهم می کرد دلم می لرزید برق نگاهش نگذاشت بگویم که چقدر دوستش دارم ...

من دیگر به تنهایی خود فکر نمی کنم به غروری که فاصله را رقم زد می اندیشم.



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




یکی بود یکی نبود قصه من !!!

یکی بود یکی نبود قصه من !!!

 

یکی بود یکی نبود ! عاشقش بودم عاشقم نبود . . .

وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود

حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن ؛ یکی بود یکی نبود !

یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست.

همیشه همین بوده ، یکی بود یکی نبود . . .

برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان "با هم بودن و با هم ساختن" نمی گنجد؟

و برای بودن یکی ، باید دیگری نباشد.

هیچ قصه گویی نیست که داستانش این گونه آغاز شود که یکی بود ، دیگری هم بود . . . همه با هم بودند.

و ما اسیر این قصه کهن ، برای بودن یکی ، یکی را نیست می کنیم.

از دارایی ، از آبرو ، از هستی. انگار که بودنمان وابسته به نبودن دیگریست.

انگار که هیچ کس نمیداند، جز ما. و هیچ کس نمی فهمد جز ما.

و خلاصه کلام اینکه : آنکس که نمی داند و نمی فهمد، ارزشی ندارد، حتی برای زیستن.

و متاسفانه این هنری است که آن را خوب آموخته ایم.

هنر "بودن یکی و نبودن دیگری"



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، داستان کوتاه، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




دلم برایش تنگ است . . .

دلم برایش تنگ است . . .

 

دلم برای کسی تنگ است

که چشمهای قشنگش را

به عمق آبی دریا می دوخت

و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند

دلم برای کسی تنگ است

كسی كه خالی وجودم را از خود پر می كرد

و پری دلم را با وجود خود خالی

دلم برای کسی تنگ است

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

دلم برای کسی تنگ است

که بیاید

و به هر رفتنی پایان دهد

دلم برای کسی تنگ است

که آمد

رفت

و پایان داد ......

کسی ....

کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




متن عاشقانه نگو مرا نمی خواهی

متن عاشقانه نگو مرا نمی خواهی

 

نگو مرا نمی خواهی ، منی که به پایت نشستم و با همه چیز ساختم .

نگو مرا نمی خواهی ، تو نمیدانی از انتظار به تو رسیدن تا انتظار تو را دیدن همه ی موهایم سپید شد .

نگو مرا نمی خواهی ، تو که حرفهای مرا نمیخوانی ، تو که نگفتی تا آخرش نمیمانی ، منی که دلم خوش بود به اینکه تو را دارم تا همیشه . . .

نگو مرا نمی خواهی ، من که میخواهمت ، من که دلم همیشه در پی تو بوده و همیشه دلم میخواست یکی مثل تو را داشته باشم .

نگو مرا نمی خواهی ، حالا وقتش نیست که مرا نخواهی ، حالا وقتش نیست که مرا دور بیندازی .حالا دیگر کار از کار گذشته ، دلم بدجور به تو دلبسته ، نا امیدش نکن ، دلم عاشق است . بیش از این این خانه عاشقانه را ویران نکن ، دیگر بس است ، از حالا با ما مدارا کن . . .

نگو مرا نمی خواهی ، تویی که از آغاز گفتی تا ابد مرا میخواهی ، در کنارم میمانی و هیچگاه شعر تلخ رفتن را نمیخوانی .حالا که دیگر دلم عاشقت شده و همه را به خاطر تو رها کرده میگویی مرا نمیخواهی ؟ قید همه کس را زدم به خاطرت ، من که اینجا ندارمت ، اینجا نمیبینمت ، نیستی انگار دیگر در کنار دلم ، کجایی ؟ فریاد نمیخواهم ، سکوت کن تا بشنوم صدای نفسهایت .

نگو مرا نمی خواهی ، نگو که دلم میلرزد ، باران در پشت پنجره چشمانم میزند ، هیچکس جز تو نمیتواند به من آرامش دهد ، نگو مرا نمیخواهی که میمیرم ، نگو ، نمیخواهم بشنوم که بی تو باید دستهای غم را بگیرم

نگو مرا نمی خواهی ، که اگر نخواهی من نیز دنیا را نمیخواهم ، اگر مرا نخواهی همه دنیا را زیر پا میگذارم و دیوانه میشوم . . .

حالا بیا و ببین دل عاشقم را ، نگو مرا نمیخواهی ، تو خوب میشناسی این دل دیوانه ام را . . .

که اگر دیوانه شد ، دنیا را بهم میریزد . . . حالا بیا و آرامش کن ، به عشق و محبتهایت گرفتارش کن . . .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




متن عاشقانه هرچی باشی دوست دارم

متن عاشقانه هرچی باشی دوست دارم

 

من این شب زنده داری را دوست دارم . . .

من این پریشانی را دوست دارم . . .

بغض آسمان دلتنگی را دوست دارم . . .

گذشت و دلم عاشق شد ، بیشتر گذشت و دلم دیوانه ات شد من این دیوانگی را دوست دارم . . .

چه بگویم از دلم ، چه بگویم از این روزها ، هر چه بگویم ، این تکرار لحظه های با تو بودن را دوست دارم . . .

بی قرارم ، ساختم با دوری ات ، نشستم به انتظار آمدنت ، من این انتظارها و بی قراریها را دوست دارم . . .

چونکه تو را دارم ، چون به عشق تو بی قرارم ، به عشق تو اینجا مثل یک پرنده ی گرفتارم

به عشق تو نشسته ام در برابر غروب ، این غروب را با تمام تلخی هایش دوست دارم . . .

من این نامهربانی هایت را دوست دارم ، هر چه سرد باشی با دلم ، من این سرمای وجودت را نیز دوست دارم . . .

من این بی محبتی هایت را دوست دارم ، هر چه عذابم دهی ، من آزار و اذیتهایت را دوست دارم . . .

هر چه با دلم بازی کنی ، من این بازی را دوست دارم . . .

مرا در به در کوچه پس کوچه های دلت کردی ، من این در به دری را دوست دارم . . .

مرا نترسان از رفتنت ، مرا نرجان از شکستنت ، بهانه هم بگیری برایم ، بهانه هایت را دوست دارم . . .



:: موضوعات مرتبط: اینارو داریم، دل نوشته، شعر، ،

نوشته شده توسط علیرضا رستگار در سه شنبه 16 اسفند 1390




صفحه قبل 1 ... 15 16 17 18 19 ... 64 صفحه بعد

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by welove2 This Template By Theme-Designer.Com